نرگسنرگس، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره
نسترننسترن، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره

گلهای باغ زندگیمون

تولدت مبارک نرگس مهربون مامان

سلااااااام به دخترای گل خودم   یه سلام وییییژژه به نرگس جونم ، دختر مهربونم، خانم خانمای خونه تولدت مبارک باشه عزززیییز دلم .  چهار سال پیش مثل امروز هجدهم آذرماه ،غروب یه روز جمعه سرد پاییزی با قدم های معصومانه و نفس گرمت به کانون خونمون گرمی خاصصی بخشیدی  عزیز دل مامان و بابا. الاااهی که همیشه سرزنده و سلامت باشی و هر روزت تولدی دوباره برات باشه تا اینکه به یاد داشته باشی و بدونی برای چه آفریده شدی و به این دنیا قدم گذاشتی. ان شاالله بدونی که تو آفریده شدی تا مصداق فتبارک الله احسن الخالقین باشی، یعنی آنگونه زندگی کنی که خداوند به تو افتخار کند، امام زمان به تو ببالد و افتخار کند که تو از منتظران واقعیش باشی. اهل...
18 آذر 1394

حال این روزهای ما

سلام به همه دوستان وبلاگی و به دخترای گلم حالا یک هفته هست که بابای بچه ها رفتن کربلا،  دیروز اربعین حسینی بود. این چند روزه دلم همش با کاروان پیاده بود تا رسیدن به کربلا، همش احساس میکردم همراهیشون میکنم مخصوصا تو تلویزیون که نشون میداد پخش زنده پیاده روی رو بیشتر احساس همراهیشون رو داشتم و زیاد دلتنگ میشدم. تو این یک هفته از روز جمعه گذشته که گفتم نسترن تب کرد و حالش خوب نبود هنوز بدحالیش ادامه داره دوبار بردمش دکتر گفت هیچ جاش عفونت نداره فقط سینوساش فعال شده و آبریزش بینی داشت که خوب شد تهوعشم خوب شد ولی تبش همچنان هست، بی تابی و بهانه گیری زیاد میکنه این یک هفته همش تو بغلم  هست و حتما هم باید سر پا بگردونمش، زیاد گریه می...
13 آذر 1394

جامانده یاران اربعینی

صلی الله علیک یا ابا عبدالله  سلام به دخترای گلم  عزیزانم کوتاه مینویسم بابا روز چهارشنبه عصر به مقصد کربلا حرکت کرد دیشب رسیدن نجف امروز رو نجف زیارت بودن و فرذا ان شاالله پیاده راه می افتن به سمت کربلا خدا پشت و پناهت باشه همسر عزیزم. قدر لحظه لحظه سفرت را بدان ما هم که جا ماندیم ولی دلمون با زایرین پیاده آقا ابا عبدالله هست.نرگس هم که خیلی گریه کرد دنبال باباش میخواست بره همراهش،  کلی باش صحبت کردم آزوم شد حالا میگه دیگه بابا رو بخشیدم که نبردم کربلا و دیگه یه کم ازش ناراحتم. همش ناراحته که چرا باباش نبردش کربلا امروز صدبار گفته هنوزم یه کم ناراحتم از بابا و بغض میکنه و گریه میکنه. خدایا خودت نگهدار همه زوار اربعی...
7 آذر 1394
1